فکرش را هم نمیکردم در این شرایط به وبلاگ بیایم.
شاید این آخرین باری باشد که در این محیط نوشتهای ارسال میکنم، شاید هم نه. به امید خدا
اما
فکرش را هم نمیکردم. همیشه پشت ایران بودم برای حمله به اسرائیل، اما حالا با چند صدا سست شدهام. نگرانم و آرام نمیگیرم. در حالی که مطمئن بودم هر چیزی شود باز هم آب در دلم تکان نخواهد خورد.
با اینکه حالا واقعاً نمیدانم باید چه کنم تا کمی دلم قرص شود و ایمانم محکمتر
به حرف سید حسن، به اینکه زمین و آسمان و.. همه چیز برای ماست..